Alkaya(شعر و ترانه/ ترجمه ترانه های ترکی)

پرواز را به خاطر بسپار....

Alkaya(شعر و ترانه/ ترجمه ترانه های ترکی)

پرواز را به خاطر بسپار....

بسوز ای دل: مولوی



دگر باره سر مستان ز مستی در سجود آمد


مگر آن مطرب جان ها  ز پرده در سرود آمد


سراندازان و جان بازان دگرباره بشوریدند


وجود اندر فنا رفت و فنا اندر وجود آمد


دگر باره جهان پر شد ز بانگ صور اسرافیل


امین غیب پیدا شد که جان را زاد و بود آمد


ببین اجزای خاکی را که جان تازه پذرفتند


همه خاکیش پاکی شد زبان ها جمله سود آمد


ندارد رنگ آن عالم و لیک از تابه ی دیده


چو نور از جان رنگ آمیز این سرخ و کبود آمد


نصیب تن ازین رنگ است نصیب جان ازین لذت


ازیرا زآتش مطبخ نصیب دیگ دود آمد


بسوز ای دل که تا خامی نیاید بوی دل از تو


کجا دیدی که بی آتش کسی را بوی عود آمد


همیشه بوی با عود است نه رفت از عود و نه آمد


یکی گوید که دیر آمد یکی گوید که زود آمد


ز صف نگریخت شاهنشه ولی خود و زره پرده ست


حجاب روی چون ماهش ز زخم خلق خود آمد.


نظرات 2 + ارسال نظر
منتظر چهارشنبه 30 اسفند 1391 ساعت 09:02 http://1dawn.blogfa.com/

سلام دوست عزیز
آغاز سال نو را به شما تبریک عرض می نمایم
سالی خوش همراه با سلامتی و شادکامی را برای شما آرزومندم.

منتظر جمعه 25 اسفند 1391 ساعت 11:43 http://1dawn.blogfa.com/

دو روزه بود، هوسرانی نظربازان
همین بس است، که منظور باغبان شده‌ایم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد