Alkaya(شعر و ترانه/ ترجمه ترانه های ترکی)

پرواز را به خاطر بسپار....

Alkaya(شعر و ترانه/ ترجمه ترانه های ترکی)

پرواز را به خاطر بسپار....

چیزی بده درویش را: مولوی


ای نوش کرده نیش را بی خویش کن با خویش را  

 

با خویش کن بی خویش را چیزی بده درویش را


تشریف ده عشاق را پرنور کن آفاق را  


بر زهر زن تریاق را چیزی بده درویش را


با روی همچون ماه خود با لطف مسکین خواه خود


ما را تو کن همراه خود چیزی بده درویش را


چون جلوه مه می کنی وز عشق آگه می کنی  


با ما چه همره می کنی چیزی بده درویش را


درویش را چه بود نشان جان و زبان درفشان  


نی دلق صدپاره کشان چیزی بده درویش را


هم آدم و آن دم تویی هم عیسی و مریم تویی  


هم راز و هم محرم تویی چیزی بده درویش را


تلخ از تو شیرین می شود کفر از تو چون دین می شود  


خار از تو نسرین می شود چیزی بده درویش را


جان من و جانان من کفر من و ایمان من  


سلطان سلطانان من چیزی بده درویش را


ای تن پرست بوالحزن در تن مپیچ و جان مکن  


منگر به تن بنگر به من چیزی بده درویش را


امروز ای شمع آن کنم بر نور تو جولان کنم  


بر عشق جان افشان کنم چیزی بده درویش را


امروز گویم چون کنم یک باره دل را خون کنم  


وین کار را یکسون کنم چیزی بده درویش را


تو عیب ما را کیستی تو مار یا ماهیستی  


خود را بگو تو چیستی چیزی بده درویش را


جانرا در افکن در عدم زیرا نشاید ای صنم  

تو محتشم او محتشم چیزی بده درویش را





نظرات 2 + ارسال نظر
محمود متین چهارشنبه 21 تیر 1391 ساعت 17:32 http://mm58matin.rzb.ir

سلام
ممنون ازت
موفق باشی

mahta دوشنبه 19 تیر 1391 ساعت 11:31 http://www.luxfa.ir/1index.htm

میدوارم همیشه اونقدر کارت برات تازه بمونه که همه چیو با نکته هاش تو ذهنت نگهداری و واسه بقیه هم زود زود تعریف کنی! ملاصدرا میگه خاطره رو باید تو لحظه نوشت،چون هر بار که به یادش میاریم ناخودآگاه دستی به تغییرش میبریم!
موفق باشی!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد